عسلی مامان امروز برای اولین بار باهم رفتیم پارک واینکه اولین باریه که سوار کالسکت شدی خیلی قیافت بامزه شده بود با ما قهر کرده بودی تا وقتیم که اومدیم خونه محلمون نذاشتی ...
پسر قشنگم یه دونه مامان دوردونه مامان هشت ماهگیت مباررکک چند وقتیه عشق مامان دستاتو به هرجا که بلند باشه میگیری و پا میشی کلییم از این کارت ذوق میکنی😉 از سر و کول من و بابا مجیدم که مثل نردبون میری بالا میای پایین...به همه هم میگی ممامماا انقدر شیرین میگی که من دلم ضعف میره ...
عشق مامان ، جون مامان امروز شما برای اولین بار چهار دست و پا رفتی تو هفت ماه و چهار روزگی و به من روز تولد حضرت فاطمه زهرا روز مادر کادوتو دادی عاشقتم پندارم خیلی خوشحال شدم کلی جیغ زدم اینم قیافت از عکس العمل من😁😁😁🎊🎉🎇🌹👍 ...
مامانی امسال ما عید با هم رفتیم شمال « نور» پیش منصور جون(مامان بزرگ مامان) ۴روز اونجا بودیم و شما حسابی دل هم رو بردی با شیرین کاری هات وقتی داشتیم میومدیم خاله کیوانه و منصور جون کلی گریه کردند جات خالی میشد براشون آخه خیلی دلبری کردی براشون نفسم... یک روزشم با خاله گیلدا رفتیم ویلای دوستای مامان (زهره جون )توی سرخرورد خیلی شب خوبی بود سحر جون و سروینم بودن کلی خوش گذشت و در کل مسافرت خوبی بود شمام که گل بودی گل اصلا مامانیو اذیت نکردی ...